زنگ که میزند ساعت،

مرگِ من میرسد.

زنگ که میزند ساعت،

تو را از من میگیرند،

مرا از رویایت.

+Insomnia?
-You. 

I suck.

یعنی میشود هم که آدم حتی بیشتر از زهرا یزدانی و بقل دستیِ بقل دستیِ زهرا یزدانی روی اعصاب خودش یورتمه برود و با فکرِ آنچه که باید باشد و نیست دهنِ خودش را سرویس کند.

My whole life is a big ugly lie :|

چشم هایم می سوخت و رنگِ او پریده بود
مژه هایم میریخت و صد بار مُردنم را دیده بود
دست هایم هم مثلِ چشمانم سوخت
وقتی خورد به کتابی که او خریده بود...