و جز اینم هنری نیست که این دارِ جنون را
از گردن خود باز کنم
گره زنم به آسمان
ماه را پایین کشم
تا که
نور بتاباند و
روشن شوند چشم هایم
خاموش شوند شمع هایم
یاسی شوند بنفش هایم.
مثلا به جایی رسیده ام که ریَکشِنِ سوگل به "عاشق شدم" گفتنِ من، از "اوووخِی، کی؟" به "فاک. کی؟" و ریَکشِنش به معرفی معشوقه ی من از "وای چه خوشالم براااات" به "تو توو زندگیت عاشقِ یه آدم درست حسابی شدی عاخه؟"، تغییر یافته است.
:|