تکه ای از مُردن هایم ۲


دستم را سفت تر روی زنگ میفشارم، انگار سفت تر فشار دادنش تاثیری بر شنواییِ صاحب خانه دارد. اما نه پاسخی نیست. سوز می آید و نوکِ بینی ام احتمالا سرخ شده است. لگدی به در میکوبم و فحشی زیرِ لب نثارش میکُنم. آه میکشم و دست هایم را تویِ جیب هایم فرو میبرم. راه می افتم.
"در خیالاتِ خودم در زیرِ بارانی که نیست
میرسم با تو به خانه از خیابانی که نیست"
-چرا پیاده اومدم واقعا؟ 
و خودم را فحش میدهم
از خیابان رد میشوم. غریبه ای از کنارم رد میشود با عطری آشنا. برمیگردم. دیگر نیست. بوقِ ماشین ها بلند میشود و من به آن سوی خیابان میدوَم. چشم میگردانم.
این باید تو می بودی. این عطرِ تو بود. راه رفتنِ تو بود. قدم های تو بود که طبق معمول از من دورت میکرد. صدایت زدم. نشنیدی. 
بلندتر صدایت زدم و برگشتی.

"هربار مرا مینگری میمیرم

از کوچه ی ما میگذری میمیرم"

این نگاهِ تو بود.

دنیا ایستاده بود. نگاهت ایستاده بود. جهان باید می ایستاد تا من خودم را در آغوشت پیدا کنم. می دوم. و صدایِ بوقِ ممتدِ ماشین ها بلند میشود. صدای زمین افتادنم می آید. صدایِ برای بارِ صدم از تو جدا شدنم. صدایم میزنی و "اسمِ من از زبانِ تو چه خوش آواتر است". 
من میمیرم.

"میشد بگیری دستِ من را قبلِ افتادن 

اما نشد تا من بفهمم عشق تاوان داشت 

من مرده بودم مرگ با من زندگی میکرد

من مرده بودم مرگ در رگ هام جریان داشت "


  بیتا امیری. علیرضا آذر. رویا باقری.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.