-هالووینِ خود را چگونه گذراندید؟
+فاک عاف باو.
خب مثن اگه الان تولدش نبود که من یادم نمیومد دهِ آبانه امروز :| خدا را شاکرم که وقتی فهمیدم ده آبانه، ده آبان تموم شده بود.
و نیز خدا را شاکرم که همه ی نحسی هاشو توی یه روز جمع میکنه و بینِ روزای مختلف پخششون نمیکنه :|
همچنین لازمه بگم که هیچ گهی نخوردیم واسه هالووین و رفتیم سانفرانسیسکو و اونجا هم هیچ گهی نخوردیم (به جز مرغ:|) و نشد پاندا شم. و ارشیا منو نبرد trick or treat و اصن آی هَو نو آیدیا که این همه حالِ تخمیِ من واسه ی تاریخ زیبای امروزه یا پریودمه یا هردو یا هیشکدوم :|
و در پایان اصن نمیدونم چرا اینا رو اومدم نوشتم. (چرا خوبم میدونم. چون هیشکی نیس که بش بگم اینا رو. فاک یو اختلاف ساعت:|)
ولی بستنیای کامبیز خیلی خفن بود.
ولی بابا رو پیچوندم.
ولی ارشیا نایس شد آخر شب.
ولی رنگِ موعام سبز نشد.
ولی کامبیز -به آکوارد ترین شکل- بغلم کرد.
(کامبیز اولین کسیه که بغلم کرده در تمامِ این مدت)
ینی میخام بگم خیلیم بد نبود امروز.
یه کم بد بود فقط.
اصن ببند بریم بابا.
Shit shit shit fuckin' shit :|
پیش نوشت. الان هرکی که اینا رو بخونه میدونه من با کی ام. بقیه به خودتون نگیرین لدفا :))
ببین اصن تو بیا نخون این وبلاگِ تخمیو یه مدت.
(نیز اشاره به این که وبلاگ نوشتن شونصد ساله که خز شده دیگه)
ببین ینی با توجه به وضعیتِ حاضر، من هرچی مینویسم مربوط به توعه.
بعد تو میای میخونی یه وخ افسرده میشی و اینا.
بیا و نخون.
نخون که دلت تنگ نشه و افسرده ام نشی.
ینی میخام بگم من یه ذره ام دلم واسه هیشکی تنگ نشده. فقط واسه تو تنگ شده. عکس هستیا رو میبینم ذوق میکنم عکس تورو میبینم گریه میکنم. یادِ هرچی میفتم میخندم یادِ تو میوفتم میخندم و اشک میاد از چِشام.
ینی دارم میگم تو شرایطت الان حساسه (:|)، منم دارم اینجا چپ و راس زار میزنم و هرچی چس ناله دارم و دری وری عایی که مینویسم مربوط به توعه بعد تو درگیریِ فکری و اینا پیدا میکنی بعد ناراحت میشی غصه میخوری اینا.
تو نخون اینا رو فعلا.
یا کلا.
یا اصن بخون ولی غصه نخور.
یا کم غصه بخور.
نمیدونم ینی کلا به خودت کوچکترین آسیبِ روحی یا جسمی وارد نکن تا من برگردم.
شِت ببین دوباره گریه م در اومد.
هَوْ عه نایس دِی :|
بعدا نوشت: دلتنگ ترینتم...
نمیدونم بدترین قسمتش چیه ها.
ولی بدترین قسمتش این بود که امروز عکسشو نگا کردم و به خودم گفتم تنها راهش اینه که قبول کنم دیگه هیشکی به خوبیِ اون قرار نیس بیاد تو زندگیم. چون هیشکی تو دنیا به خوبیِ اون نیس.
نیس واقن.
نیس.
پی نوشت. نمیدونم بدترین قسمتش چیه ها.
ولی بدترین قسمتش اینه همین چارتا خطِ بالا رو که میخونم باز گریه م میگیره.