All night ,i stood in the icy wind
Praying for the storm to destroy me
But the wind blew through me
Like i was a hologram
-هالووینِ خود را چگونه گذراندید؟
+فاک عاف باو.
خب مثن اگه الان تولدش نبود که من یادم نمیومد دهِ آبانه امروز :| خدا را شاکرم که وقتی فهمیدم ده آبانه، ده آبان تموم شده بود.
و نیز خدا را شاکرم که همه ی نحسی هاشو توی یه روز جمع میکنه و بینِ روزای مختلف پخششون نمیکنه :|
همچنین لازمه بگم که هیچ گهی نخوردیم واسه هالووین و رفتیم سانفرانسیسکو و اونجا هم هیچ گهی نخوردیم (به جز مرغ:|) و نشد پاندا شم. و ارشیا منو نبرد trick or treat و اصن آی هَو نو آیدیا که این همه حالِ تخمیِ من واسه ی تاریخ زیبای امروزه یا پریودمه یا هردو یا هیشکدوم :|
و در پایان اصن نمیدونم چرا اینا رو اومدم نوشتم. (چرا خوبم میدونم. چون هیشکی نیس که بش بگم اینا رو. فاک یو اختلاف ساعت:|)
ولی بستنیای کامبیز خیلی خفن بود.
ولی بابا رو پیچوندم.
ولی ارشیا نایس شد آخر شب.
ولی رنگِ موعام سبز نشد.
ولی کامبیز -به آکوارد ترین شکل- بغلم کرد.
(کامبیز اولین کسیه که بغلم کرده در تمامِ این مدت)
ینی میخام بگم خیلیم بد نبود امروز.
یه کم بد بود فقط.
اصن ببند بریم بابا.