بی انصافی است که انتظار داشته باشیم اولین روزِ دومین ماهِ مزخرفِ عالم بدون دل درد و سردرد و قلب درد و نفس تنگی و کشفِ حضور یک بیچِ جدید توی زندگیمان و اوجِ ترحم های متینه، آغاز شود. بی انصافی این که انتظار داشته باشیم بیچ هایمان تنها بیچ های عالم باشند و بعد از این همه زجر و درد و خیانت، یک بیچِ جدید نیاید زندگی بهترینمان را به هم بریزد. بی انصافی است که انتظار داشته باشیم اردیجهنم خوب آغاز شود. بی انصافی است که انتظار داشته باشیم همه چیز خوب پیش برود وقتی همه چیز حتی از بدترین حالتِ خود هم بدتر است.
چه شد که اینقدر تنها شدیم؟
#فشار_عصبی_یهویی
دیگر حالم دارد به هم میخورد از رفتن هایتان و 'گامب' همه ی در ها را بستن هایتان.
حالم به هم میخورد از استکهلم و تهران و سانفرانسیسکو و کُلْم و فرایبورگ.
حالم به هم میخورد از خداحافظی هایتان. حالم به هم میخورد از بغل هایی که دیگر قرار نیست باشند و حالم به هم میخورد از رفتن و حالم به هم میخورد از رفتن هاتان.
تا کِی قراره هرکی دوس دارمو از دس بدم؟ تا کِی قراره هرکی دوسش دارم بره؟ بس نیس؟