دور

بعضی وقت ها یک چیزهای مسخره ای دلت را شاد میکنند و بعد یک هویی میگذارندمیروند و دیگر سر و کله شان پیدا نمیشود.ایان و میکی بریک عاپ میکنند. کاکتوس هایت خشک میشوند. سرو کله ی آن کسی که نباید در خانه ات پیدا میشود و از این قبیل.

عانوقت عادم دلش میخواهد کفش هایش را بردارد و برود دور دور ها.دور خیلی جای خوبیست. دور یک جای دور است که نه عذاب وجدان گند کاری هایت را داری، نه دلت برای آن که نباید تنگ میشود و نه سر و کله ی کسی در خانه ات پیدا میشود. دور یک جای خوب است که وقتی بروی آن جا دلت چیز های جدید راجب خودش کشف نمیکند، الکی تنگ نمیشود،ااکی غر نمیزند،الکی عاشق نمیشود،الکی فاز افسرگی بر نمیدارد.

دور خیلی جای خوبیست. شاید توی دور کستیل را پیدا کنم. شاید توی دور ایان را پیداکنم و بزنم توی گوشش که دیگر با میکی بریک عاپ نکند. شاید توی دور بتوانم هی همیشه بهار بوکنم. 

دور خیلی خوب است.بیایید برویم دور.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.