زور بزنیم خوشحال باشیم چون خوشحال نبودن خوب نیست

و بغل نکردنش درد دارد
و اکتینگ لایک ناتینگز هَپِند درد دارد

و تا دیروز "کونِ لق غصه ها" گفتن و امروز فهمیدن که چقدر درد دارد، درد دارد!

و دور بودنش درد دارد و نبودنش و غصه نخوردنش و غصه خوردنش و پی ام ندادنش و مسافرت رفتنش و بابایش مردنش و همه چیزش درد دارد
و من امروز نیستمش
و برنامه هایمان به گوه کشیدنش
و درد دارد نگاه نکردنش
و نتوانستن نگاه کردنش
و درد دارد نسترن شدن و درد دارد عن شدن و مثلِ نسترن شدن و نسترن تمام آن چیزی است که من میخواستم بشوم و نمیخواهم بشوم 

و گریه ی زهرا را دیدن درد دارد

و دوباره کارنامه ی پارسال را دیدن درد دارد

و به درد نخور بودن درد دارد و منت تو بیِ کسی نبودن درد دارد و کم کم به لوزِر تبدیل شدن درد دارد 
و آن کسی که قبلا بودی نبودن درد دارد
و به قول نسترن چراغ نفتی بودن وقتی همه برق اند درد دارد
و وقتی که قرار است بیدار شوی، هنوز خوابت نبردن درد دارد
و درد دارد گریه نکردن
و درد دارد عن شدنِ نوژین را تماشا کردن
و درد دارد نوژین خانه ی مارسیا خوابیدن


و درد دارد زور زدن برای غصه نخوردن
و درد دارد همه چیز یک هویی


تهِ گلویم درد میکند از بغض و درد میکند و نمیترکد و مرا راحت نمیکند و دارد پدرم را در می آورد و درد میکند
و گریه ام نمیگیرد تا بمیرم.
و بابا مریض است و هستیا مریض است و مامان حلیم های بدمزه به خوردمان میدهد که من هیچوقت باهاش مشکلی نداشتم ولی حالا میبینم غذاهای بدمزه را گریه ام میگیرد میدانید چرا؟ چون حسابی پتانسیل گریه دارم و نمیتوانم به هیچکس بگویم و کاش سوگل بود و کاش شری بود و کاش نوژین عن نبود. و من کلی پتانسیلِ گریه دارم که نمیدانم کِی قرار است برود و دردِ تهِ گلویم خوب شود و کِی قرار است بغلش کنم و بگویم که چقدر حالم بهم میخورد ازش و چقدر میخواهم بمیرم برایش و چقدر من چندش ام.


وگریه نکردن درد دارد
و بغضِ خشک شده ی تهِ گلو
و ندیدنش
و دلتنگش شدن
و درد دارد
هِی نوشتن و مُردن از فکرش.


بعدنوشت: ایتْل پَس.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.